طاغوت کیست؟
بسم الله الرحمان الرحیم.
«پرستش طاغوت و صورت نوعی فرهنگ و مدنیت یونان و روم
صورت نوعی همه جماعاتی که نیست انگاری بر آنها حاکم است امری است واحد که در تمامی شئون تاریخی آن دوره، اعم از مناسبات سیاسی، اقتصادی و قضائی ظهور و تجلی می کند. هرچند آنچه گفته شد امری است جهانی، و پیش از ظهور فرهنگ و مدنیت یونان و روم نیز در دیگر مناطق جهان به صوری ظهور نموده (ص 65) بوده ولی برای نخستین بار در مغرب زمین و به خصوص یونان و روم بود که به عنوان یک صورت نوعی تاریخی ظهور نمود. زئوس خدای خدایان یونان و از آنجا تئوس یونانی غیر از خدایی است که ادیان توحیدی و کتب آسمانی ما را بدان دعوت می نمایند. تحقیق بیشتر در این مورد مستلزم تحقیق در وجه اشتقاق یا به بیان دقیقتر اسم شناسی «اتیمولوژی» زئوس و طاغوت است. اکثر کسانی که به احصاء کلمات غیر عربی کلام الله مجید پرداخته اند، طاغوت را از کلمات غیر عربی و معرّب شمرده اند، که به عنوان مثال به سیوطی اشاره نمود که در الاتقان فی علوم القرآن، طاغوت را از کلمات غیر عربی دانسته است.
در مقابل برخی از علماء لغت گفته اند که طاغوت مشتق از طـَغَوَ یا طـَغـَی است. اما باید توجه داشت که این وجه اشتقاق با قواعد صرف و اعلال موافق نیست. چرا که اگر الف طاغوت اصیل و منقلب از واو و یاء فرض شود در این صورت ناگزیر کلمه اجوف و از ریشه طـَوَغ َ یا طـَیَغ َ خواهد بود. حال آنکه مدعای این گروه از لغت شناسان این است که این کلمه از ناقص واوی طـَغـَوَ یا ناقص یائی طـَغـَی مأخوذ است، و اصیل بودن الف ناقض این مدعا است. پس به ناچار باید پذیرفت که الف کلمه طاغوت زاید است و نه اصیل و در صورتی که الف کلمه طاغوت زاید باشد وزن این کلمه فاعول یا فاعوت خواهد بود که این هر دو فرض نیز با قواعد صرف و اعلال تباین دارد، چرا که اگر وزن این کلمه فاعول باشد ناگزیر لام الفعل یعنی واو یا یاء به تاء قلب گردیده است که در اعلال ناقص چنین قاعده ای وجود ندارد و از موارد اعلال به قلب نیست و نیز اگر وزن کلمه فاعوت فرض شود ناگزیر لام الفعل یعنی واو یا یاء حذف شده است که این مورد نیز با قواعد صرف تباین دارد و از موارد اعلال به حذف نیست. تنها در یک صورت کلمه «طاغوت» می توانست مطابق قواعد صرف و اعلال (ص 66) باشد و آن در صورتی بود که اصل کلمه مذکور «طـَوَغوت» یا «طـَیَغوت» می بود که در این صورت حرف علّه مُتّحرک [سیدمحمدی: «ت» مشدّد است، کذا فی الاصل] به دلیل مفتوح بودن ماقبل خود قلب به الف می گشت. لیکن این فرض نیز نامقدور است چرا که اساساً ریشه های «ط َوَغ َ» و «ط َیَ غ َ» در زبان عرب نیامده است.
از آنچه گفته شد پیدا می آید که حق با آن گروه از علمای لغت علوم القرآن و مفسّرین است که طاغوت را کلمه ای غیر عربی و معرّب می دانند و کلمه مذکور عربی نمی تواند بود. از امور دیگری که این امر را تأیید می کند خصایص عجیبی است که علماء لغت برای این کلمه ذکر نموده اند و آن اینکه کلمۀ مذکور با مفرد، جمع، مذکر و مؤنث یکسان به کار می رود. به عنوان مثال در کلام الله مجید آمده است: «اولیاء هم الطاغوت» و طاغوتون به کار نرفته است و این امری است که مورد اجماع لغت قرار گرفته است. پس از بیان این مقدمات مقام آن است که اصل و ریشه این کلمه از لحاظ اسم شناسی «اتیمولوژی» مورد بحث قرار گیرد. چنان که آموزگار حکمت انسی و علم الاسماء تاریخی استاد سیداحمد فردید تحقیق نموده اند، طاغوت همان زئوس و تئوس یونانی است که دئوس به لاتینی و دیو به فارسی و دوا به سانسکریت هم ریشه است. از سوی دیگر با کلمۀ طاعو به آرامی و طاعوتا به سریانی و طاعوت به زبان اتنائی ریشه مشترک دارد.
صورت اشتقاق کلمه طاغوت در شرق و غرب عالم در زبانهای موسوم به هند و اروپائی و نیز زبانهای سامی به قرار ذیل است [در اصل جدول وجود ندارد؛ جدول از سیدمحمدی است]:
شرق
غرب
سانسکریت ودائی Deva
یونانی Zeus
اوستائی Daeva
یونانی Theos (ص 67)
پارسی باستان «زبان کتیبه ها» Daiva
لاتین Deus
پهلوی و فارسی Div
فرانسه Dieu
آرامی طاعو
آرامی طاعوت
سریانی طاعوتا
حبشی طاغوت
عربی طاغوت
در اینجا آنچه به خصوص بسیار بارز است قرابت بیش از حد طاعو به آرامی و Theos به یونانی است. چرا که «S» در زبان یونانی حرفی است که جزء اصل کلمه نیست و در حالت فاعلیت و اسناد (nomenatif) به آخر کلمه الحاق می گردد و به همین دلیل در زبانهای دیگر اروپائی که اسم در آنها به حالات نحوی گوناگون صرف نمی گردد، اغلب این حرف حذف می شود از همین روی پس از حذف حرف S از کلمه Theos میان Theos و کلمه طاعو به آرامی قرابت کامل وجود دارد.
از آنچه گفته شد پیدا می آید که زئوس و تئوس یونانی نه تنها غیر از خدایی است که ادیان توحیدی و کتب آسمانی ما را بدان دعوت می نمایند، بلکه همان طاغوت است و از همین روی کنه و باطن صورت نوعی تاریخ یونان و روم چیزی نیست جز شکستن عهد الست و نیست انگاری الله و پرستش طاغوت.
چنانچه در بخش سوم این فصل به تفصیل خواهد آمد پس از ظهور صورت نوعی نیست انگارانه و شرک زده جدید، امت واحده که کنه و باطن آن توحید است تلاشی حاصل نمود و به جای آن صورت نوعی جماعات شرک زده و منقسم به طبقات (ص 68) استقرار یافت. اشیاء که در مناسبات توحیدی امت واحده ملک خداوند و وقف امت شمرده می شد به برگزیدگان و خلیفگان طاغوت یعنی نخست برده داران و سپس به زمین داران و ملاکان تعلق یافت.
پس از نسخ صورت نوعی امت واحده و مناسبات توحیدی و تأسیس جماعات طاغوت زده طبقاتی، تاریخ جدیدی آغاز گردید که می توان آن را تاریخ ظلمت نامید که جهد و جهاد انبیاء و مبارزه ادیان توحیدی برای گذشت از این ظلمت تاریخی و رسیدن به امت واحده آینده بوده است.
«الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا اولیا و هم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات»» (ص 69)
***
شاهپور بارنابا جوینده، پرستنده ی خدای سه گانه ی یگانه و مؤمن به انجیلهای چهارگانه ی یگانه (http://rowzeh.blogfa.com/ و http://evangelic.blogfa.com/ )، مدتی بود که از علم اسلام شناسی ی خود (خصوصاً تسلطش بر علم الحدیث) بنده و آحاد مسلمانان را بهره مند می کرد، ولی بنده به ایشان چیزی نمی گفتم. صفحات 15 و 16 از منبع فوق را به ایشان تقدیم می کنم. البته صحت آنچه نقل می کنم، در درجه ی اول به عهده ی مرحوم سیدعباس معارف است.
«... اعتقاد مستضعفین یونان و روم و دیگر اقالیم اروپا به دیانت مسیح ضربۀ بزرگی به بود به پیکر پاگانیسم و کاسموسانترسیم یونانی و اومانیسم مستور در آنها؛ ولیکن معتقدان به مابعدالطبیعۀ یونانی و نفسانیت زدگان خاموش ننشستند و کوشیدند دیانت مسیح را یونانی زده و در نهایت نفسانیت زده کنند. این کار ابتدا به صورت یونانی (15) مآب کردن کلیسا تجلی نمود که در این کار به مقصود خویش نیز نایل آمد. کلیسا عمیقاً یونانی مآب شد؛ تا آنجا که متون اصلی انجیل را که به زبان آرامی بود، از رسمیت انداخت و به جای آن چهار تحریر یونانی از انجیل را معتبر شمرد؛ و حتی دستور آتش زدن دیگر اناجیل صادر شد.
کار یونانی مآب شدن کلیسا تا به آنجا کشید که برخی از پاپ ها اعتقاد به هیلومورفیسم (اعتقاد به ترکیب جسم از هیولا و صورت) را که یکی از مسایل مهم متافیزیک ارسطو است، جزء اعتقادات دیانت مسیحی آوردند، و مدّعی شدند که هر مسیحی مؤمنی باید به هیلومورفیسم معتقد باشد.
یونانی مآب شدن کلیسا موجب رسوخ اومانیسم در تفکر مسیحی شد که اعتقاد به الوهیت مسیح بارزترین تجلی آن است .......... به هر تقدیر اعتقاد به الوهیت مسیح تمهید مقدمه ای بود برای ظهور اومانیسم در تاریخ (ص 16).»
***
کتاب مبانی اقتصاد سیاسی و حقوقی در اسلام را می توانید از کتابفروشی ی مولی در تهران تهیه کنید. 290 صفحه. 2200 تومان.
درباره ی مرحوم سیدعباس معارف، در صورت تمایل می توانید با محمد نورالهی (http://denkenserfahrung.blogfa.com/ ، ایران، مشهد) گفت و گو کنید.
اگر اشتباه نکنم، ف. معارف خواهر مرحوم سیدعباس معارف است.
در تمام آنچه از کتاب نقل کردم، در بعضی موارد که «» (گیومه) است، در واقع باید ( ) (پرانتز) گذاشت. آن «بعضی موارد» را خوانندگان پیدا کنند!
--------------------------------------------------------------
انتخاب با توست ، یا ولایت علی یا ولایت طاغوت
بسم الله الرحمن الرحیم
اول و آخرش باید تحت ولایت یکی بروی !
الکی زور هم نزن ، ولایت علی (خلیفه الله فی الارض) را قبول نداری ، خواسته یا ناخواسته میروی تحت ولایت طاغوت .
حالا هر چه هم بخواهی انکار کنی فایده ای ندارد. هزار دلیل و حجت اقامه میکنم که این اتفاق برایت افتاده است .
برادر ، خواهر! فکر نکن شیعه علی ، یا به قول بعض متاخرین محب اهل بیتی . تا وقتی تحت سلطه طاغوتی هیچ فایده ای به حالت نمیکند.
طاغوت چیست؟
آمریکا ؟! اسرائیل ؟! نه عزیز دلم ! نفس.
الکی دست و پا هم نزن ، مبارزه با این قول بی شاخ و دم آن هم در روزهای حاکمیت اش کار من و تو نیست .
اما راه حل دارد؛
« ۱۴ نور اند که همه ی ظلمات در مقابلشان عاجزند. اگر با صداقت از آنها بخواهی خودشان کارت را درست میکنند. نمیخواهد خیلی هم به خودت فشار بیاوری فقط صادقانه از آنها بخواه.»
فردا که پیشگاه حقایق شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
مواظب باش ، به حق برسی بعد با خیال راحت در مسیرش حرکت کنی . اگر نرسیده ای برو خواهش کن ، التماس کن ، بگو من یقین میخواهم .
امام رضا علیه السلام: … در میان بندگان چیزی کمتر از یقین تقسیم نشده است . (اصول کافی ج۳ ص۸۸)
پس اگر به یقین نرسی مشکل توست ، یعنی نخواسته ای به یقین برسی .
خلاصه این که: الکی الکی نمیخواهد مومن باشی ، با ریش و پشم نه تنها مومن نمیشوی که میشوی مثل همان طاغوت زمان حضرت علی که دین را برای حکومتش میخواست ، فقط اسمت با او فرق میکند. به جایی میرسی که به راحتی برای منافعت حق را کتمان میکنی.
راستی این را هم بگویم اگر به یقین برسی دیگر در دفاع از حق دست و دلت نمیلرزد و الکی محافظه کاری نمیکنی .
------------------------------------------------------------------
دعای مکارم الاخلاق – 17، طغیان و طاغوت بایگانی سالانه - 1379
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
(وَ لَا أَطْغَیَنَّ وَ مِنْ عِنْدِکَ وُجْدِی) الصحیفةالسجادیةص98
مدتی است بحث ما در تفسیر دعای مکارم الاخلاق است تا اینکه رسیدیم به آنجا که امام سجاد علیه السلام میفرماید:(وَ لَا أَطْغَیَنَّ وَ مِنْ عِنْدِکَ وُجْدِی)طغیان نکنم در حالیکه وجود من از نزد توست.
از خود چیزی نداریم که در مقابل خداوند گردنکشی کنیم. درباره «طغیان و طاغوت »صحبت کنیم حالا هم در خانه شاه نشستهایم اینجا کاخ شاه بوده ,البته ما امروز آمدهایم فیلم برداری کنیم یک وقت نگویند قرائتی درکاخ شاه نشسته. کمی درباره طاغون و طغیان صحبت کنیم «طغی » و «طغیان »درلغت یعنی: تجاوز. طاغوتی است یعنی متجاوز است و به حد خود نیست.
سؤال: فرق بین ظالم و طاغوت چیست؟
جواب: ظالم قانون را قبول دارد ولی عمل نمیکند ولی طاغوت از بن قانون را قبول ندارد. مثال: یک وقت میگویم این لباس از شما ولی من بپوشم و یک وقت میگویم اصلاً از شما نیست.
سؤال: چگونه انسان طاغوت میشود؟
جواب: قرآن میفرماید:(کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى)علق(6)(أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى)علق(7) انسان زمانی که احساس بی نیازی کرد گردنکشی میکند. بچه نیاز دارد به پدر میگوید: بابا جان. همین که بزرگ شد در مقابل او میایستد پس ریشه طغیان احساس بی نیازی است.
احساس بی نیازی در پول، یا در مقام که از او کسی نتواند بپرسد که از کجا آورده و خرج کردی، و یا از نظر علمی میگوید حال که به من نیاز دارند ساعتی فلان برای درس دادن و یا با ماشین فلان برای تردد و یا پذیرایی، و یا از نظرنژادی مثل شیطان که گفت: آدم از خاک و من از آتش بوده و بر او سجده نمیکنم نژاد من بهتر است. به قارون گفتند: خدا به تو داده تو هم در راه خدا بده. احسن: نیکی کن.
گفت: مغز اقتصادی و مدیریت خودم بوده:(إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی)قصص(78)نمی گوید: خدا کمک کرد می گوِِِِید مغز خودم بود که قبول شده و کود شیمیایی بود که میوه هاخوب شد، سهم باران و خورشید وهوا چی؟ ، خدا را فراموش میکند.
هر کسی بگوید «عندی »این ریشه طاغوتی دارد و هر کسی بگوید «ربی »از پروردگارم، توحیدی است دو پولدار داریم یکی قارون و یکی سلیمان.
سلیمان میگفت: (هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی)نمل(40): توحیدی
قارون میگفت:(أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی)قصص(78): طاغوتی
آیات زیادی در قرآن برای طاغوت داریم:
-کیفر طاغوت:
1-هلاکت:(فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ)الحاقه(5) هلاک شدند به خاطر طغیانشان
در سوره عم یتسائلون:(إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً)نبا(21)(لِلطَّاغینَ مَآباً)بنا(22) جهنم در کمین طاغوت است.
در سوره فجر:(الَّذینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ)بنا(11)
(فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ)نبا(13)
آنان که در شهرها طغیان کرده و خداوند شلاق عذاب بر آنها نواخت.
حکومت طاغوتی: بعضی با اینکه میدانند چشم به طاغوت دوخته اند(و الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ)بقره(257)آنانکه کفر ورزیدند چون سرپرستشان طاغوت است.
«ولی فقیه » یعنی سرپرست ما فقیه است و «متولی مدرسه »: سرپرست مدرسه و یا «والی شهر»: شهر در اختیار اوست.
پس: ریشه «والی »، «ولی »، «متولی »، «اولیاء»یکی است.
-نتیجه سرپرستی طاغوت چیست؟
قرآن میفرماید: (یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات) بقره(257)از نور(حقیقت و ایمان خدایی)خارج و به سوی ظلمت کفر میروند.
از نور ایمان به ظلمت کفر و نور وحدت به ظلمت تفرقه و نوراخلاق به توحش.
ممکن است بلوار و اتوبان، فرودگاه و زندگی لوکس باشد. ولی یک صحنه وحشیگری را از آنها که میبینی همه اطمینان میکنند که آنها ادب و حریم و اخلاق ندارند.
در یکی از کشورهای اروپایی چند وقت قبل همه پرسی شد 85 درصد گفتند ما آرامش خانوادگی نداریم، زن و شوهربه همدیگر اطمینان ندارند، ولی در دعای عقد در ایران این دعا میشود که انشاءالله به پای هم پیرشوید. تا پیرمرد وپیرزن هم به همدیگر وفادار هستند. آنها نگران هستند که نظام خانواده در بین آنها از هم پاشیده است.(وقتی از هم جدامی شوند نمیداند شب با هم هستند و مرد به خانه خواهد آمد یا نه؟)این گسستن نظام خانواده است گر چه کفشهایش دولوکس باشد و قیافه ولی آرامش ندارد.
-عملکرد و سیمای طاغوت در قرآن:
1-تکذیب خداوند:(ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری)قصص(38)فرعون میگفت: غیر از من خدایی برای شما نمیشناسم:
(فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى)نازعات(24)من پروردگار شما بوده،(ما أُریکُمْ إِلاَّ ما أَرى)غافر(29)رأی و فکر فقط فکر و رأی من، یعنی استبداد.
ولی الان در جمهوری اسلامی انصافاً، در خانه ما چنین است که چند نفری که هستیم هر کسی ممکن است به یک نفررأی بدهد، حتی ممکن است از من بپرسند که چه کسی، بعد میبینم رفته وبه دیگری رأی داده اندهیچ اجباری ازهیچکس نیست، نه اینکه حال مدیرکل بگوید«آقای الف »من هم بگویم. هر کدام یک نظری دارند، معلم و استاد و شاگردو دانشجو. ولی طاغوت میگوید: همین که من گفتهام.
2-تکذیب انبیاء:
به انبیاء میگفتند:(ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ)الذاریات(39)یا ساحر است یا دیوانه.
می فرماید:(بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ)الذاریات(53)اینها طغیانگر هستند که نسبت به انبیاء چنین قضاوت میکنند.
3-برتری دنیا بر آخرت
قرآن میفرماید:(فَأَمَّا مَنْ طَغى)نازعات(37)
(وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا) نازعات(38) آنکه طغیان میکند همیشه هم از دنیا طرفداری میکند.
اگر پول باشد دروغ میگوید. و اگر عزت در آن است که دیگری را خراب کند چنین میکند.
اگر میخواهید میزان دینتان را سنجش و اندزه گیری کنید: حدیث: میخواهید ببینید چقدر ایمان دارید ببینید برای چه چیز تن به گناه میدهید.
اگر برای صد تومان، یا هزاری، یا یک بستنی، و یا یک سکه و یا حواله یک پیکان، به همان مقدار دین دارید.
ولی علی بن ابیطالب علیه السلام که سال اوست فرمود: اگر حکومت هستی رابه من بدهندکه کوچکترین گناه راانجام بدهم چنین نخواهم کرد. این من از هستی بالاتر است.
حدیث: در جایی به امام سجاد علیه السلام گفتند: اگر دروغ نگویی باید 400 درهم بدهی. فرمود: می دهم من چهارهزاردرهم بدهم بهتر است از ایکه قسم راست بخورم چه رسد به دروغ.
حدیث: کسی که قسم دروغ بخورد خداوند فقر را بر او حاکم میکند.
ممکن است با دروغ پولی هم به دست آورد ولی چاله و گودالی پدیداید که در آن بریزد، و حادثه و مریضی و تلخی.
4-خفقان
قرآن میفرماید:(قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ)طه(71) فرعون گفت شما به پیامبر ایمان آوردید قبل اجازه من یعنی باید به اجازه من باشد و حق نداشته باشد بگوید و بنویسد.
البته معنای آزادی باحقوق بشرفرق میکند. معنای آزادی که همه آزادیم این نیست که به حقوق
همدیگر تجاوزکنیم، بگوییم حال که دندان داریم پس آزادیم گاز بگیریم، آزادی در گفتن ولی نه به قیمتی که دیگران را خراب کنیم. اگرزیاد گفتیم آزادی، یعنی غیبت جایز است یعنی هر چه میخواهم بگویم مگر آزادی نیست، نگو مگر خفقان است.
بله البته بعضی جاها هم اشکال ندارد مثل اینکه راننده مست است و اگر من نگویم مسافرها را به دره میاندازد دراینجا گفتن اشکال ندارد. گرچه راننده خراب میشود تا جان مسافرها سالم بماند.
جاهایی اسلام اجازه داده غیبت را.
مثل: خواستگاری: مشورت درباره دختر و پسری که میخواهند با هم زندگی کنند باید واقعیت راگفت, نمیشود گفت غیبت است. ممکن است ازدواج شده و نسلی در آتش بسوزند. ولی اصل آن است که آبروی مردم محترم است و غیبت جایزنیست.
5-تهدید
قرآن: فرعون گفت هر کس به موسی ایمان آورد دست راست با پای چپ و یا به عکس را قطع میکنم که نتواند راه برودو بعد جنازه را به درخت خرما آویزان میکنم(فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ)الاعراف(124)
6-افتخار
قرآن:(أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ)زخرف(51)نمی بینید حکومت مصر از آن من است.
اگر ماشین ده یا بیست میلیون باشد دلیل بر این است که حرف او هم درست است و اگر کسی کت و شلوارش قیمتی است خودش هم درست است؟
(هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی)نمی بینید در کاخ نشسته و نهر آب از زیر پایم میرود.در زمان شاه یکی را بردند و شکنجه کردند. به آنها گفت: مگر شما دین ندارید در جواب او گفتند: ما دین نداریم عکس علی بن ابی طالب را نشان دادند که دیندار هستد. می گوید: مادربزرگ من روزعاشورا شله زرد(نوعی غذای نذری است)می دهد. دلیل ایمان اوغذای نذری مادربزرگش میباشد.
7-استخدام متخصصین
مغزها را با پول جمع میکند. زمانی که موسی علیه السلام عصا را انداخت اژدها شد, فرعون با پول از سراسر کشوردانشمندان ساحر را جمع کرد و به آنها گفت درهم و دینار داده و با کارت سبز بتوانید به کاخ وارد شوید به شرط اینکه آبروی موسی را با سحر و جادوی خود ببرید.
8-اسراف قرآن میفرماید:(إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ)یونس(83)
وظیفه ما در مقابل طاغوت
خدای را شکر که طاغوت ایران شکسته شد که چه خفقانی بود، شاه رفت امام(خمینی ره)آمد تا آنجا که یک بچه دبستانی به امام(خمینی ره) مینویسد من میخواستم شما را نصیحت کنم ولی خجالت کشیدم.
امام(خمینی ره)در جواب او مینویسدای کاش نصیحت خود را میکردید. کاخ شد حسینیه جماران و «من »شد «خدا» و «ترس » تبدیل به «شجاعت » شد. آمریکا وکیل و وزیر تعیین میکرد الان خود مردم. کتابهای(شهید علامه)مطهری هزار و الان صد هزار چاپ میشود. در تلویزیون رقاصه بود و الان قرآن وحدیث است. سفرها و پولها به کجا و الان به کجا میرود. البته هنوز هم اسراف و دروغ و رشوه و خیلی خلاف هست ودر دعاست که: «اذا رایت ذنوبی فزعت...»
گناهان را میبینم فریاد کشیده و لطف و کرمت راکه میبینم شادمی شوم. حال ماهم خوبیها را میبینیم که الحمدلله رشد کرهایم.
داستان از سی سال قبل است که من رفتم دبیرستانی بادعوت برای سخنرانی، دیدم همه دخترها بی حجاب هستند من گفتم تا حجاب نداشته باشند نمیآیم. مدیر آنجا خواهان سخنرانی بود دستور داد هر چند نفری رفتند زیر یک چادر و قبول کرده رفتم در دفتر مدرسه دیدم معلم و مدیر آرایش کرده نشستهاند گفتم سخنرانی نمیکنم بالاخره حتی بعضی روزنامهها به سر گذاشتندو وسخنرانی کردم. به من گفتند شما با آزادی زن مخالف بوده و ممکن است تحت تعقیب قرار بگیرید. گفتم اگر شما برای حجاب آزاد هستید من هم برای سخنرانی آزاد هستم. می خواهم سخنرانی نکنم یا شرایط من را قبول کنید.
از همه گذشته حیا خوب است زن شاه زمانی که به حرم امام رضا علیه السلام میرفت چادر به سر میکرد. آنجا اگر حرم امام رضا علیه السلام است من هم نماینده امام رضا علیه السلام هستم. باید در مقابل من حجاب را رعایت کنید. رئیس شما زن شاه در مقابل رئیس ماچادر به سر میکرد. نماینده زن شاه که شما هستید درمقابل نماینده امام رضاعلیه السلام که من هستم باید چادر به سر کنید. اصولاً شرایط هر کجا تا آنجا که حرام نباشد انسان باید بپذیرد.
پس هر کس که زور میگوید و بی منطق حرف میزند طاغوت است این را باید بگویم که به نظر بار دیگر هم گفتهام زورخوب است و ظلم بد است. فرق است بین این دو ظلم بد است ولی چون در تاریخ هر کس زور داشته ظلم هم کرده به همدیگر رنگ دادهاند.
و گرنه قرآن میفرماید:(خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّة)مریم(12)در دینداری باید جدی و غیرت دینی داشته باشیم حالا موسی به دین خود، در خانه آزادی، و در بیرون رانندگی وفریاد و بوق ماشین و. . . باید کنترل شود پس ظلم بد است ولی زور طبق قانون خوب است ,خیلی هم خوب است.
راحت نیروی مسلح را تضعیف کنیم, چه کسی میخواهد امنیت را حفظ کند و اگر قوه قضاییه را تحقیر کنیم چه کسی میخواهد حکم کند. همینطور مجلس، ممکن است اشکال باشد. بله من روی منبر ممکن است یکی از آیات را اشتباه بخوانم ولی شما که منبر را اره میکنی جلسه تعطیل میشود مگر نمیخواهیم عاشورا روضه بخوانیم، به منبری بگواین حدیث اشتباه است، غیر از این است که مجلس امام حسین علیه السلام را تعطیل کنیم.
دنیا دشمن ماست، ما دشمن داریم آنها هم که بعضی از تعارفات را دارند. در زمان جنگ دوستان ما معلوم شدند و الان هم اگر کسی حمله کند آنها کمک نمیکنند، هوا خوب است مینشینند آروغ میزنند. وکسی که دشمن داردمردم بایدآمادگی داشته باشند.
حال باید قوای مسلح تضعیف شود؟ انتقاد با تضعیف فرق میکند همانطور که ظلم با زور، و تفاوت با تبعیض. ما در آنها اشتباه میکنیم خداوند رحمت کندمرحوم شهید علامه مطهری را که میفرمود تفاوت حق است و تبعیض ناحق. انگشتها با هم تفاوت دارند ولی حق است، سلول استخوان پا با چشم تفاوت دارد ولی حق است.
خدایا: به حق محمد و آل محمد به ما توفیق بده که روز به روز ایمان و تقوا و بینش و اخلاص و ابتکار و عزت وقدرت ما زیاد شودو در دنیایی که دوست دارند ما شکست بخوریم مارا دشمن شاد قرار نده.
خدایا: اگر افرادی دشمن را شاد کرده و ناآگاهند، آگاهی مرحمت، و اگر بند و بست با آنها دارند رسوا و رسواتر بفرما.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
2. 87/10/23 (09:16)
هر چیزی غیر خدا طاغوت است که در زمینه ای مختلف مصداق های مختلفی دارد مثل بتها طاغوت هستند در پرستش
در سرمایه داری در حکومت هر چیزی حکومت خدایی نباشد طاغوت است به خاطر این به آمریکا طاغوت گفته می شود در عین حال که حکومت ما صد در صد اسلامی و خدایی نیست اما چوم بنا بر صد شدن هست و ظواهر حکومت الهی دارد طاغوت نیست و خدایی است.
3. 87/10/23 (12:47)
طاغوت دارای معانی گسترده ای است که یکی از آنها اینست :
طاغوت به معنی گذشته تلخ ودرد آور است ضمن این که از آن دوری می جویند وتمایلی به بازگشت به آن شرایط را ندارند.
4. 87/10/23 (16:53)
سلام
دوست عزیز :
در مورد طاغوت و مظاهر ان می توان به روم ویونان اشاره کرد توضیح بیشتر از این قرار است :
صورت نوعی همه جماعاتی که نیست انگاری بر آنها حاکم است امری است واحد که در تمامی شئون تاریخی آن دوره، اعم از مناسبات سیاسی، اقتصادی و قضائی ظهور و تجلی می کند. هرچند آنچه گفته شد امری است جهانی، و پیش از ظهور فرهنگ و مدنیت یونان و روم نیز در دیگر مناطق جهان به صوری ظهور نموده (ص 65) بوده ولی برای نخستین بار در مغرب زمین و به خصوص یونان و روم بود که به عنوان یک صورت نوعی تاریخی ظهور نمود. زئوس خدای خدایان یونان و از آنجا تئوس یونانی غیر از خدایی است که ادیان توحیدی و کتب آسمانی ما را بدان دعوت می نمایند. تحقیق بیشتر در این مورد مستلزم تحقیق در وجه اشتقاق یا به بیان دقیقتر اسم شناسی «اتیمولوژی» زئوس و طاغوت است. اکثر کسانی که به احصاء کلمات غیر عربی کلام الله مجید پرداخته اند، طاغوت را از کلمات غیر عربی و معرّب شمرده اند، که به عنوان مثال به سیوطی اشاره نمود که در الاتقان فی علوم القرآن، طاغوت را از کلمات غیر عربی دانسته است.
در مقابل برخی از علماء لغت گفته اند که طاغوت مشتق از طـَغَوَ یا طـَغـَی است. اما باید توجه داشت که این وجه اشتقاق با قواعد صرف و اعلال موافق نیست. چرا که اگر الف طاغوت اصیل و منقلب از واو و یاء فرض شود در این صورت ناگزیر کلمه اجوف و از ریشه طـَوَغ َ یا طـَیَغ َ خواهد بود. حال آنکه مدعای این گروه از لغت شناسان این است که این کلمه از ناقص واوی طـَغـَوَ یا ناقص یائی طـَغـَی مأخوذ است، و اصیل بودن الف ناقض این مدعا است. پس به ناچار باید پذیرفت که الف کلمه طاغوت زاید است و نه اصیل و در صورتی که الف کلمه طاغوت زاید باشد وزن این کلمه فاعول یا فاعوت خواهد بود که این هر دو فرض نیز با قواعد صرف و اعلال تباین دارد، چرا که اگر وزن این کلمه فاعول باشد ناگزیر لام الفعل یعنی واو یا یاء به تاء قلب گردیده است که در اعلال ناقص چنین قاعده ای وجود ندارد و از موارد اعلال به قلب نیست و نیز اگر وزن کلمه فاعوت فرض شود ناگزیر لام الفعل یعنی واو یا یاء حذف شده است که این مورد نیز با قواعد صرف تباین دارد و از موارد اعلال به حذف نیست. تنها در یک صورت کلمه «طاغوت» می توانست مطابق قواعد صرف و اعلال (ص 66) باشد و آن در صورتی بود که اصل کلمه مذکور «طـَوَغوت» یا «طـَیَغوت» می بود که در این صورت حرف علّه مُتّحرک [سیدمحمدی: «ت» مشدّد است، کذا فی الاصل] به دلیل مفتوح بودن ماقبل خود قلب به الف می گشت. لیکن این فرض نیز نامقدور است چرا که اساساً ریشه های «ط َوَغ َ» و «ط َیَ غ َ» در زبان عرب نیامده است.
از آنچه گفته شد پیدا می آید که حق با آن گروه از علمای لغت علوم القرآن و مفسّرین است که طاغوت را کلمه ای غیر عربی و معرّب می دانند و کلمه مذکور عربی نمی تواند بود. از امور دیگری که این امر را تأیید می کند خصایص عجیبی است که علماء لغت برای این کلمه ذکر نموده اند و آن اینکه کلمۀ مذکور با مفرد، جمع، مذکر و مؤنث یکسان به کار می رود. به عنوان مثال در کلام الله مجید آمده است: «اولیاء هم الطاغوت» و طاغوتون به کار نرفته است و این امری است که مورد اجماع لغت قرار گرفته است. پس از بیان این مقدمات مقام آن است که اصل و ریشه این کلمه از لحاظ اسم شناسی «اتیمولوژی» مورد بحث قرار گیرد. چنان که آموزگار حکمت انسی و علم الاسماء تاریخی استاد سیداحمد فردید تحقیق نموده اند، طاغوت همان زئوس و تئوس یونانی است که دئوس به لاتینی و دیو به فارسی و دوا به سانسکریت هم ریشه است. از سوی دیگر با کلمۀ طاعو به آرامی و طاعوتا به سریانی و طاعوت به زبان اتنائی ریشه مشترک دارد.
صورت اشتقاق کلمه طاغوت در شرق و غرب عالم در زبانهای موسوم به هند و اروپائی و نیز زبانهای سامی به قرار ذیل است [در اصل جدول وجود ندارد؛ جدول از سیدمحمدی است]:
شرق
غرب
سانسکریت ودائی Deva
یونانی Zeus
اوستائی Daeva
یونانی Theos (ص 67)
پارسی باستان «زبان کتیبه ها» Daiva
لاتین Deus
پهلوی و فارسی Div
فرانسه Dieu
آرامی طاعو
آرامی طاعوت
سریانی طاعوتا
حبشی طاغوت
عربی طاغوت
در اینجا آنچه به خصوص بسیار بارز است قرابت بیش از حد طاعو به آرامی و Theos به یونانی است. چرا که «S» در زبان یونانی حرفی است که جزء اصل کلمه نیست و در حالت فاعلیت و اسناد (nomenatif) به آخر کلمه الحاق می گردد و به همین دلیل در زبانهای دیگر اروپائی که اسم در آنها به حالات نحوی گوناگون صرف نمی گردد، اغلب این حرف حذف می شود از همین روی پس از حذف حرف S از کلمه Theos میان Theos و کلمه طاعو به آرامی قرابت کامل وجود دارد.
از آنچه گفته شد پیدا می آید که زئوس و تئوس یونانی نه تنها غیر از خدایی است که ادیان توحیدی و کتب آسمانی ما را بدان دعوت می نمایند، بلکه همان طاغوت است و از همین روی کنه و باطن صورت نوعی تاریخ یونان و روم چیزی نیست جز شکستن عهد الست و نیست انگاری الله و پرستش طاغوت.
چنانچه در بخش سوم این فصل به تفصیل خواهد آمد پس از ظهور صورت نوعی نیست انگارانه و شرک زده جدید، امت واحده که کنه و باطن آن توحید است تلاشی حاصل نمود و به جای آن صورت نوعی جماعات شرک زده و منقسم به طبقات (ص 68) استقرار یافت. اشیاء که در مناسبات توحیدی امت واحده ملک خداوند و وقف امت شمرده می شد به برگزیدگان و خلیفگان طاغوت یعنی نخست برده داران و سپس به زمین داران و ملاکان تعلق یافت.
پس از نسخ صورت نوعی امت واحده و مناسبات توحیدی و تأسیس جماعات طاغوت زده طبقاتی، تاریخ جدیدی آغاز گردید که می توان آن را تاریخ ظلمت نامید که جهد و جهاد انبیاء و مبارزه ادیان توحیدی برای گذشت از این ظلمت تاریخی و رسیدن به امت واحده آینده بوده است.
«الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا اولیا و هم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات»» (ص 69)
***
شاهپور بارنابا جوینده، پرستنده ی خدای سه گانه ی یگانه و مؤمن به انجیلهای چهارگانه ی یگانه (http://rowzeh.blogfa.com/ و http://evangelic.blogfa.com/ )، مدتی بود که از علم اسلام شناسی ی خود (خصوصاً تسلطش بر علم الحدیث) بنده و آحاد مسلمانان را بهره مند می کرد، ولی بنده به ایشان چیزی نمی گفتم. صفحات 15 و 16 از منبع فوق را به ایشان تقدیم می کنم. البته صحت آنچه نقل می کنم، در درجه ی اول به عهده ی مرحوم سیدعباس معارف است.
«... اعتقاد مستضعفین یونان و روم و دیگر اقالیم اروپا به دیانت مسیح ضربۀ بزرگی به بود به پیکر پاگانیسم و کاسموسانترسیم یونانی و اومانیسم مستور در آنها؛ ولیکن معتقدان به مابعدالطبیعۀ یونانی و نفسانیت زدگان خاموش ننشستند و کوشیدند دیانت مسیح را یونانی زده و در نهایت نفسانیت زده کنند. این کار ابتدا به صورت یونانی (15) مآب کردن کلیسا تجلی نمود که در این کار به مقصود خویش نیز نایل آمد. کلیسا عمیقاً یونانی مآب شد؛ تا آنجا که متون اصلی انجیل را که به زبان آرامی بود، از رسمیت انداخت و به جای آن چهار تحریر یونانی از انجیل را معتبر شمرد؛ و حتی دستور آتش زدن دیگر اناجیل صادر شد.
کار یونانی مآب شدن کلیسا تا به آنجا کشید که برخی از پاپ ها اعتقاد به هیلومورفیسم (اعتقاد به ترکیب جسم از هیولا و صورت) را که یکی از مسایل مهم متافیزیک ارسطو است، جزء اعتقادات دیانت مسیحی آوردند، و مدّعی شدند که هر مسیحی مؤمنی باید به هیلومورفیسم معتقد باشد.
یونانی مآب شدن کلیسا موجب رسوخ اومانیسم در تفکر مسیحی شد که اعتقاد به الوهیت مسیح بارزترین تجلی آن است .......... به هر تقدیر اعتقاد به الوهیت مسیح تمهید مقدمه ای بود برای ظهور اومانیسم در تاریخ (ص 16).»
***
کتاب مبانی اقتصاد سیاسی و حقوقی در اسلام را می توانید از کتابفروشی ی مولی در تهران تهیه کنید. 290 صفحه. 2200 تومان.
درباره ی مرحوم سیدعباس معارف، در صورت تمایل می توانید با محمد نورالهی (http://denkenserfahrung.blogfa.com/ ، ایران، مشهد) گفت و گو کنید.
اگر اشتباه نکنم، ف. معارف خواهر مرحوم سیدعباس معارف است.
در تمام آنچه از کتاب نقل کردم، در بعضی موارد که «» (گیومه) است، در واقع باید ( ) (پرانتز) گذاشت. آن «بعضی موارد» را خوانندگان پیدا کنند!