بهمن NOPO

tanhavbiks

بهمن NOPO

tanhavbiks

شعر های عاشقانه جدید

شعرهای عاشقانه جدید
 

  


خودمم باور نمی کنم


این سکوت و این هوا و این اتاق .. شب به شب به خاطرم میاردت

 

توی این خونه هنوزم یه نفر ..  نمیخواد باور کنه نداردت

 

نمیخواد باور کنه تو این اتاق .. دیگه ما با هم نفس نمیکشیم

 

زیر لب یه عمر میگه با خودش .. ما که از همدیگه دست نمیکشیم

 

به هوای روز برگشتن تو  .. سر هر راهی نشونه میکشه

 

با تمام جاده های رو زمین .. رد پاتو سمت خونه میکشه

 

من دارم هر روزمو بدون تو .. با تب یه خاطره سر میکنم

 

با خودم به جای تو حرف میزنم .. خودمو جای تو باور میکنم

 

توی این خونه به غیر از تو کسی .. دلشو با من یکی نمیکنه

 

من یه دیوونم که جز خیال تو .. کسی با من زندگی نمیکنه

 

تو سکوت بی هوای این اتاق .. شب به شب به خاطرم میارمت

 

خودمم باور نمی کنم ولی .. دیگه باورم شده ندارمت

 

نوشته شده در چهارشنبه 9 مهر ??9?ساعت ?:?0 ‎ق.ظ توسط محمود جرابی نظرات (2) |



  

شاید ندانی از تو دل کندن به سختی می شود



 


دلتنگ دیدارت شدم از خاطره چیزی بگو
در خاطرم رویای محسوس منی دل رابجو

چندی تو دوری می کنی چیزی بگو می دانمت

بنگر که محتاجم تو را ای رهگذر می خانمت

دایم صبوری می کنم تا کی توهستی رفتنی
حالا بگو بی من کجا ؟ داری تو هی لج می کنی؟

گاهی شبیهم می شوی طوری صبوری ساکتی
گاهی  برایم می نویسی یکی دو ساعتی

فصلی که می سازد برایم از دو چشمت خاطره
راهی برایم می شکافد از دو بال پنجره

در را که می بندی دلی به انتظارت می تپد
شاید ندانی از تو دل کندن به سختی می شود

 

نوشته شده در شنبه 5 مهر ??9?ساعت ?2:4? ‎ق.ظ توسط محمود جرابی نظرات (0) |



  

کاش نمیدیدمت کاش


 

حرف دلم تقدیم به فا....
روزی که دیدمت آرام خندیدم 
به خود گفتم:زندگی
زیبا بود...
آه...
... ولی افسوس او مرا هرگز ندید 
حتی پرپر شدنم را در جلوی پاهانش
روزی که رفت من هم رفتم
او به دوام و من به فنا
کاش هرگز او را نمیدیدم کاش
روزی که دیدمش دنیا آبی بود
زیبا بود
مثل خواب
مثل برف
مثل باران
ولی رفتنی...
اما حال دنیا سیاه است
مثل کابوس 
مثل سرما
مثل شب
ولی تا کی؟
کاش هرگز نمیدیدمت کاش

نوشته شده در یکشنبه ?4 اسفند ??90ساعت ?:29 ‎ق.ظ توسط محمود جرابی نظرات (41) |



  

ای نامت از دل و جان


ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است
عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است
نور یادت همه شب ، در دل ما چو کهکشان جاری است

تو نسیم خوش نفسی ، من کویر خار و خسم
گر به فریادم نرسی ، من چو مرغی در قفسم 
تو با منی اما من از خودم دورم 
چو قطره از دریا ، من از تو مهجورم

ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است
عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است
نور یادت همه شب ، در دل ما چو کهکشان جاری است

با یادت ای بهشت من ، آتش دوزخ کجاست 
عشق تو در سرشت من ، با دل و جان آشناست

با یادت ای بهشت من ، آتش دوزخ کجاست 
عشق تو در سرشت من ، با دل و جان آشناست
چگونه فریادت نزنم ، چرا دم از یادت نزنم در اوج تنهایی 
اگر زمین ویرانه شود ، جهان همه بیگانه شود ، تویی که با مایی

ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است
عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است
نور یادت همه شب ، در دل ما چو کهکشان جاری است

نوشته شده در دوشنبه ?0 بهمن ??90ساعت 9:?6 ‎ق.ظ توسط محمود جرابی نظرات (12) |



  

عاشق ترین مرد روی زمین


وقتی من پیشت میشینم 

عاشقترین مرد روی زمینم 

اینو میدونی که من 

بی تو میمیرم

آخه تمومه دنیامو تو اون

چشمای ناز تو میبینم

ولی باد اومدو هرچی که بود برد

اون روزای خوبمون چه زود مرد

حالا من بی تو تنهای تنهااااااام

ببین که چه خالیه دستاااام

تو ببیییییین

نیستی ببینی چقدر بیتو خرابه حالم 

بدون تو انگاری داره خراب میشه سرم 

تمومه عالم

نیستی ببینی چقدر بیتو خرابه حالم

بدون تو من واسه گریه کردن

100 بهوونه دااارم

نوشته شده در چهارشنبه 25 آبان ??90ساعت 2:04 ‎ب.ظ توسط محمود جرابی نظرات (10) |



  

آرزو دارم عاشق شوی


من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را

نوشته شده در سه‌شنبه ?? امرداد ??90ساعت 5:27 ‎ب.ظ توسط محمود جرابی نظرات (8) |



  

هستی را باختیم


 باز دلم گرفته گریم اختیاری نیست

 

آخه جز گریه منو کاری نیست

 

یه عمری از محبت بی نصیبم ای خدا

 

آخه من غریبم ای خدا

 

کو خوبی کدوم مهر ما که چیزی ندیدیم

 

از این دنیای شیرین فقط سختی کشیدیم

 

کدوم بخت کدوم شانس ما که شانسی نداریم

 

هی پشت سر هم همش بد میاریم

 

ما خون جگر خوردیم سوختیم وساختیم

 

به جرم زنده بودن همه هستی را باختیم

نوشته شده در جمعه 7 امرداد ??90ساعت 2:?? ‎ق.ظ توسط محمود جرابی نظرات (8) |



  

یکی بود یکی نبود


یکی بود یکی نبود..

هرکی بود غریبه بود...

از دلم خبر نداشت..

که تورو از دلم ربود..

هرکی بود هرچی که داشت..

قد من عاشق نبود..

واسه چشمای سیات..

بخدا لایق نبود..

گول نگاشو خوردم و..

دلم رو بستم به چشاش..

دیوونه بودم مثله شمع..

یه عمری آب شدم به پاش..

بعد یه عمر آزگار..

عشق منو گذاشت کنار..

رفت پی یه عشق دیگه..

اونم سپرد به روزگار..ا

ز اولش هیچکی نبود..

هیچکی به دادم نرسید..

قصه من به سر رسید..

دلم به عشقش نرسید

نوشته شده در سه‌شنبه 2? تیر ??90ساعت 4:?6 ‎ب.ظ توسط محمود جرابی نظرات (11) |



  

امان


 شب گریه های زار امانم نمی دهد 

نفرین   روزگار   امانم   نمی  دهد



گفتم ز سوز دل بنویسم برای تو

چشمان اشکبار امانم نمی دهد



یکدم به چشم خسته من خواب ره نیافت

سودای     انتظار     امانم    نمی    دهد



هر صبح و شام زخم زبانها و طعنه ی

پنهان  و   آشکار   امانم    نمی  دهد



دلتنگ پرسه های غروب خزان شدم

افسوس... این بهار امانم نمی دهد



صد بار توبه کردم و صد ره شکستمش

چون نفس  نا بکار  امانم  نمی  دهد



گفتم ز یاد می برمش بعد از این ، ولی

این قلب بی قرار امانم نمی دهد

نوشته شده در پنجشنبه ?2 خرداد ??90ساعت ?:?4 ‎ب.ظ توسط محمود جرابی نظرات (9) |



  

دلم گرفته



ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

 

 از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

 

 یک سینه غرق مستی دارد هوای باران

 

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

 

امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن

 

شرمنده‌ام خدایا امشب دلم گرفته

 

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

 

  باید شود هویدا امشب دلم گرفته

 

 ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو

 

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

 

 گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

 

 فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
 
 

نوشته شده در پنجشنبه 5 خرداد ??90ساعت ?:?? ‎ب.ظ توسط محمود جرابی نظرات (8) |



  

می بخشمت بخاطر . . . .



می بخشمت بخاطر ترانه های صادقم


بخاطر سخاوت قلب همیشه عاشقم


می بخشمت بخاطرتویی که خیلی بدشدی


پیش توگریه کردمُ رفتی نموندی کم شدی


می بخشمت اگه نشد یه روزی مال من باشی


ولی بازم ازت میخوا م گاهی بیاد من باشی


می بخشمت اگه که من خوب میدونم دلت میخواست


چشمای تو رازی بودن ولی غرور تو نخواست


می بخشمت بخاطر چشمایی که منتظرن


خاطره هایی که نشد ازتوخیال من برن


می بخشمت بخاطر فاصله های دم به دم


بیادشعری که نشد یه خطِ شم برات بگم


رفتیُ کاری ازدل خسته ی من برنمی یاد


بایدباهاش کنار بیام خدا برام بد نمی خواد


بااین که با نبودنت غصه گذاشتی رو دلم



امابدون هرجا باشی دوست دارم خیلی زیاد
 
 

نوشته شده در سه‌شنبه 27 اردیبهشت ??90ساعت 6:?4 ‎ب.ظ توسط محمود جرابی نظرات (4) |



  

عاشق تو هستم



واقعا دوستت دارم 


گرچه شاید گاهی 

چنین به نظر نرسد 


گاه شاید به نظررسد 

که عاشق تو نیستم 

گاه شاید به نظر رسد 

که حتی دوستت هم ندارم 

ولی درست در همین زمان هااست

که باید بیش از همیشه 

مرا درک کنی 

چون در همین زمان هاست 

که بیش از همیشه عاشق تو هستم 

ولی احساساتم جریحه دار شده است 

با این که نمی خواهم 

می بینم که نسبت به تو 

سرد و بی تفاوتم 

درست در همین زمان هاست که می بینم 

بیان احساساتم برایم خیلی دشوار می شود 

اغلب کرده تو ؛که احساسات مرا جریحه دار کرده است 

بسیار کوچک است 

ولی آن گاه که کسی را دوست داری 

آن سان که من تو را دوست داری 

هرکاهی ؛کوهی می شود 

و پیش از هر چیزی این به ذهنم می رسد 

که دوستم نداری 

خواهش می کنم با من صبور باش 

می خواهم با احساساتم 

صادق تر باشم 

و می کوشم که این چنین حساس نباشم 

ولی با این همه

فکر می کنم که باید کاملا اطمینان داشته باشی 

که همیشه 

از همه راههای ممکن 

عاشق تو هستم