۱- همرنگی با دوستان
یکی از انگیزه های غیبت موافقت با دوستان و همنشینان است و برخی از مردم تصور می کنند حسن معاشرت و اخلاق خوب آن است که انسان به گونه ای رفتار کند که هیچ کس از او آزرده خاطر نشود و حال آنکه این طرز برخورد نوعی نفاق و بی تفاوتی در برابر مسئولیتهاست .
کسانی که می خواهند تمام اقشار مردم از آنها راضی باشند و در دوران عمر خود حتی یک دشمن هم نداشته باشند در واقع افرادی چند چهره هستند .
اینان برای اینکه رضایت دوستان خویش را جلب کنند همرنگ جماعت می شوند و به عیب جویی از دیگران می پردازند تا دوستان را از خود راضی کنند هر چند جلب رضایت آنان موجب غضب پروردگار باشد .
۲- تنزیه نفس
یکی دیگر از عوامل غیبت , تنزیه نفس است ؛ یعنی انسان در مقام تبرئه خود از نسبتهایی که به او داده شده است پای دیگران را به میان بکشد تا این حد که مستقلا گناه را به دیگری نسبت دهد یا آنکه وی را شریک خود سازد .
مثلا می گوید : این گناه منحصر به من نیست فلانی هم چنین کاری انجام داده است .
۳- مباهات
برخی دیگر از مردم به خاطر مباهات و فخر فروشی مبتلا به غیبت می شوند ؛ یعنی برای اینکه اظهار وجود کنند و فضل و کمال خود را به رخ بکشند دیگران را کوچک می شمارند و از آنان بدگویی می کنند و با گفتن جملاتی از این قبیل که فلان کس چیزی نمی داند و چنین و چنان است با این هدف و انگیزه که خود را بهتر از او معرفی کند , به گفتن عیوب وی می پردازد , ولی از این نکته غفلت دارد که این گونه برخورد علاوه بر اینکه نظر مردم را جلب
نمی کند ممکن است عقیده آنها را نیز نسبت به او سست کند .
خداوند متعال می فرماید : « آیا ندیدی آنهایی را که خودستایی می کنند ؟ {این خود ستایی ارزش ندارد} بلکه خدا هر کس را که بخواهد می ستاید و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد . » « نساء / ۴۹ »
۴- حسد
یکی دیگر از عوامل غیبت حسد است و برای درمان آن انسان باید درباره عظمت این گناه قدری بیندیشید , چون کسی که به این انگیزه غیبت می کند در واقع مر تکب دو گناه شده و دو عذاب یکجا برای خود می خرد :
یکی عذاب حسد و دیگری عذاب غیبت , که هر دو از گناهان کبیره اند .
انسان حسود به خاطر اینکه خدا به دیگری نعمتی را ارزانی داشته است حسادت می ورزد که این حسادت موجب عذاب روحی او است و این عذاب در دنیا به پایان نمی رسد بلکه عذاب آخرت نیز بر عذاب او افزوده می گردد در نتیجه در دنیا و آخرت زیانکار می شود .
۵- مسخره کردن و استهزاء
هنگامی که کسی را مسخره می کنی تا دیگران بر او بخندند و نزد آنان کوچک شود , اگر دقت کنی پس از اندکی فکر خواهی فهمید که تو خود سزاوار تر از دیگرانی که مسخره ات کنند و به حالت بخندند و بدان که اگر امروز مسلمانی را نزد چند نفر مسخره می کنی روز قیامت در انظار همه مردم مسخره خواهی شد .
اینجاست که اگر انسان به باطن اعمال خود متوجه شود بسیاری از گناهان را ترک می کند و از کارهای زشت ناپسند دست بر میدارد , چرا که عالم ظاهری دارد و باطنی و به برگ کاغذی می ماند که دارای دو صفحه و دو رو است کسی که به یک طرف آن نگاه می کند پشت صفحه را نمی بیند ولی ندیدن آن طرف کاغذ مستلزم این نیست که پشت برگ چیزی وجود نداشته باشد و
چنانکه خداوند متعال می فرماید :
« بگو عمل کنید که خداوند و فرستاده او و مومنان اعمال شما را می بینند و بزودی به سوی کسی باز می گردید که پنهان و آشکار را می داند و شما را آنچه عمل می کردید خبر می دهد . » « توبه / ۱۰۵»
محب : در توضیح عامل مسخره کردن باید بگویم که در بیشتر مواقع به این نتیجه رسیده ام که کسی که غیبت انسانی را پیش من می کند غیبت من را نیز پیش دیگری کرده و من را به باد مسخره و استهزا می گیرد که شعر زیر را به یادم می آورد :
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی گمان عیب تو نزد دگران خواهد برد
پس سعی کنید در مقابل غیبت کنندگان عکس العمل نشان دهید و نگذارید از هیچ بنده و انسانی نزد شما غیبت کنند .
در پایان با توجه به زندگی خودم امیدوارم خداوند گناهانم را ببخشد و اگر از عمد و یا سهو مرتکب چنین گناهی شده ام به درگاهش توبه می کنم و از او می خواهم توان و جرأتم دهد تا غیبت نکنم و به غیبت کسی گوش ندهم .