غیبت عبارت است از ذکر نقاط ضعف و معایب پنهانی دیگران که اگر بشنوند ناراحت میشوند، خواه این نقاط مربوط به مسایل دینی، اخلاقی، روحی و اجتماعی افراد باشد، یا مربوط به جنبههای جسمی آنان، اعم از هیأت ظاهری، اعضای بدن، نیروهای جسمی، طرز حرکات و رفتار یا متعلقات هر انسان، یعنی زن و فرزند، لباس و خانه و امثال آن.
انواع غیبت:
مفهوم غیبت یک مفهوم وسیـع و عام است که شـامل گفتن، نوشتن، اشـاره و تقلیـد د رآوردن می گردد. در حدیثی نقل شده، زنی خدمت پیامبر آمد هنگامی که بر خاست و رفت عایشه با دست خود اشاره به کوتاهی قد او کرد. حضرت فرمودند : « قد اغتبتها »2 « غیبتش را کردی » .
گاهی هم چنین میشود که انسان سخنی را با کنایه میگوید، ولی قراینـی هست که دیگران منظور او را میفهمند. مثـل این که میگویند : امروز در مجلس بحث کسی بودم که چنین میگفت، در حالـی که شنونده میداند در کدام مجلس بوده است. گاهـی این عمـل مذمـوم با اعمال مذمـوم دیگری آمیختـه میشود، یا در صورت یک عمل خداپسندانه جلوه میکند.
مثلأ به عنوان گریز از غیبت بگوید : میترسم توضیح بدهم غیبت شود، یا افسوس که شرع زبان ما را بسته است، یا شرع اجازه نمیدهد و الا گفتنیها را میگفتم. این گونه سخن گفتن در عین این که با کنایه غیبت کرده، به واسطه مبهم گـذاردن موضـوع، بد گمـانی مخاطب را نسبـت به همـه چیز در به اره شخص مورد نظر بر انگیخته و چه بسا موضوع را خیلی بزرگتر از آنچه هست نشان بدهد، در ضمن ریا را هم با غیبت آمیخته و به این ترتیب چند عمل زشت مرتکب شده است.
غیبت عبارت است از ذکر نقاط ضعف و معایب پنهانی دیگران که اگر بشنوند ناراحت میشوند، خواه این نقاط مربوط به مسایل دینی، اخلاقی، روحی و اجتماعی افراد باشد، یا مربوط به جنبههای جسمی آنان، اعم از هیأت ظاهری، اعضای بدن، نیروهای جسمی، طرز حرکات و رفتار یا متعلقات هر انسان، یعنی زن و فرزند، لباس و خانه و امثال آن.
انواع غیبت:
مفهوم غیبت یک مفهوم وسیـع و عام است که شـامل گفتن، نوشتن، اشـاره و تقلیـد د رآوردن می گردد. در حدیثی نقل شده، زنی خدمت پیامبر آمد هنگامی که بر خاست و رفت عایشه با دست خود اشاره به کوتاهی قد او کرد. حضرت فرمودند : « قد اغتبتها »2 « غیبتش را کردی » .
گاهی هم چنین میشود که انسان سخنی را با کنایه میگوید، ولی قراینـی هست که دیگران منظور او را میفهمند. مثـل این که میگویند : امروز در مجلس بحث کسی بودم که چنین میگفت، در حالـی که شنونده میداند در کدام مجلس بوده است. گاهـی این عمـل مذمـوم با اعمال مذمـوم دیگری آمیختـه میشود، یا در صورت یک عمل خداپسندانه جلوه میکند.
مثلأ به عنوان گریز از غیبت بگوید : میترسم توضیح بدهم غیبت شود، یا افسوس که شرع زبان ما را بسته است، یا شرع اجازه نمیدهد و الا گفتنیها را میگفتم. این گونه سخن گفتن در عین این که با کنایه غیبت کرده، به واسطه مبهم گـذاردن موضـوع، بد گمـانی مخاطب را نسبـت به همـه چیز در به اره شخص مورد نظر بر انگیخته و چه بسا موضوع را خیلی بزرگتر از آنچه هست نشان بدهد، در ضمن ریا را هم با غیبت آمیخته و به این ترتیب چند عمل زشت مرتکب شده است.
غیبت عبارت است از ذکر نقاط ضعف و معایب پنهانی دیگران که اگر بشنوند ناراحت میشوند، خواه این نقاط مربوط به مسایل دینی، اخلاقی، روحی و اجتماعی افراد باشد، یا مربوط به جنبههای جسمی آنان، اعم از هیأت ظاهری، اعضای بدن، نیروهای جسمی، طرز حرکات و رفتار یا متعلقات هر انسان، یعنی زن و فرزند، لباس و خانه و امثال آن.
انواع غیبت:
مفهوم غیبت یک مفهوم وسیـع و عام است که شـامل گفتن، نوشتن، اشـاره و تقلیـد د رآوردن می گردد. در حدیثی نقل شده، زنی خدمت پیامبر آمد هنگامی که بر خاست و رفت عایشه با دست خود اشاره به کوتاهی قد او کرد. حضرت فرمودند : « قد اغتبتها »2 « غیبتش را کردی » .
گاهی هم چنین میشود که انسان سخنی را با کنایه میگوید، ولی قراینـی هست که دیگران منظور او را میفهمند. مثـل این که میگویند : امروز در مجلس بحث کسی بودم که چنین میگفت، در حالـی که شنونده میداند در کدام مجلس بوده است. گاهـی این عمـل مذمـوم با اعمال مذمـوم دیگری آمیختـه میشود، یا در صورت یک عمل خداپسندانه جلوه میکند.
مثلأ به عنوان گریز از غیبت بگوید : میترسم توضیح بدهم غیبت شود، یا افسوس که شرع زبان ما را بسته است، یا شرع اجازه نمیدهد و الا گفتنیها را میگفتم. این گونه سخن گفتن در عین این که با کنایه غیبت کرده، به واسطه مبهم گـذاردن موضـوع، بد گمـانی مخاطب را نسبـت به همـه چیز در به اره شخص مورد نظر بر انگیخته و چه بسا موضوع را خیلی بزرگتر از آنچه هست نشان بدهد، در ضمن ریا را هم با غیبت آمیخته و به این ترتیب چند عمل زشت مرتکب شده است.
غیبت عبارت است از ذکر نقاط ضعف و معایب پنهانی دیگران که اگر بشنوند ناراحت میشوند، خواه این نقاط مربوط به مسایل دینی، اخلاقی، روحی و اجتماعی افراد باشد، یا مربوط به جنبههای جسمی آنان، اعم از هیأت ظاهری، اعضای بدن، نیروهای جسمی، طرز حرکات و رفتار یا متعلقات هر انسان، یعنی زن و فرزند، لباس و خانه و امثال آن.
انواع غیبت:
مفهوم غیبت یک مفهوم وسیـع و عام است که شـامل گفتن، نوشتن، اشـاره و تقلیـد د رآوردن می گردد. در حدیثی نقل شده، زنی خدمت پیامبر آمد هنگامی که بر خاست و رفت عایشه با دست خود اشاره به کوتاهی قد او کرد. حضرت فرمودند : « قد اغتبتها »2 « غیبتش را کردی » .
گاهی هم چنین میشود که انسان سخنی را با کنایه میگوید، ولی قراینـی هست که دیگران منظور او را میفهمند. مثـل این که میگویند : امروز در مجلس بحث کسی بودم که چنین میگفت، در حالـی که شنونده میداند در کدام مجلس بوده است. گاهـی این عمـل مذمـوم با اعمال مذمـوم دیگری آمیختـه میشود، یا در صورت یک عمل خداپسندانه جلوه میکند.
مثلأ به عنوان گریز از غیبت بگوید : میترسم توضیح بدهم غیبت شود، یا افسوس که شرع زبان ما را بسته است، یا شرع اجازه نمیدهد و الا گفتنیها را میگفتم. این گونه سخن گفتن در عین این که با کنایه غیبت کرده، به واسطه مبهم گـذاردن موضـوع، بد گمـانی مخاطب را نسبـت به همـه چیز در به اره شخص مورد نظر بر انگیخته و چه بسا موضوع را خیلی بزرگتر از آنچه هست نشان بدهد، در ضمن ریا را هم با غیبت آمیخته و به این ترتیب چند عمل زشت مرتکب شده است.
1. غیبت. 2. نمیمه. 3. دروغ. 4. دو زبانی. 5. بهتان و افتراء. 6. قذف. 7. افشاء اسرار مؤمن. 8. دشنام 9. لعن و نفرین. 10. طعن و شماتت. 11. سُخریه و استهزاء. 12. مدح. 13. اظهار غضب. 14. غنا. 15. کثرت مزاح و خنده. 16. مراء و جدال. 17. خصومت.18. سؤال عوام از امور مشکله. 19. تکلم بدون علم. 20. تکلم بی فایده. 21. منکر خدا شدن. 22. غیر خدا را پرستش کردن. 23. دروغ بستن به خدا. 24. تکذیب آیات خدا. 25. کفران نعمت. 26. از خدا شکوه کردن. 27.
اظهار ناامیدی کردن از خداوند. 28. به خداوند دشنام دادن. 29. نسبت فرزند به خدا دادن. 30. نسبت بی عدالتی به خدا. 31. ادعای خدائی کردن. 32. از خدا درخواست بیجا کردن. 33. دعای خیر برای ستمگران. 34. نفرین کردن. 35. چون و چرا کردن در کار خدا. 36. خدا را متهم کردن که به قتل امام حسین راضی بوده. 37. با دشمنان خدا اظهار دوستی کردن. 38. منکر رسالت پیامبر شدن. 39. پیامبر را مجنون خواندن. 40. اسرار امامان معصوم را فاش کردن. 41. از سخن امام عیب گرفتن. 42. برای ظهور امام زمان وقت تعیین کردن. 43. ادعای امامت کردن. 44. حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال دانستن. 45. احکام را با قیاس سنجیدن. 46. به ناحق شهادت دادن. 47. تفسیر به رأی کردن قرآن. 48. مؤمن را خوار کردن. 49. فاسق را عزیز شمردن. 50. مؤمن را ترساندن. 51. اظهار فقر و تنگدستی کردن. 52. راز خود را به دیگران گفتن. 53. به پدر و مادر اُف گفتن. 54. عیبجوئی کردن. 55. نسبت زنا به کسی دادن. 56. خلافکار را تشویق کردن. 57. مؤمنان را با القاب زشت خواندن. 59. به مال و منال دیگران غبطه خوردن. 60. وعدة دروغ دادن. 61. صفات نیک زنان را به نامحرمان گفتن. 62. با زن نامحرم شوخی کردن. 63. فال بد زدن. 64. عذرتراشی برای ظلم ظالمان. 65. سخن برادر مسلمان خود را قطع کردن. 66. پیشگویی و کهانت. 67. منّت کشیدن. 68. با خواندن قرآن کسب روزی کردن. 69. امر سلاطین را امر خدا دانستن. 70. در کیفیت خدا سخن گفتن.10