روز پیش
زندگی، گردابی غیرقابل پیشبینی از رویدادها، آدمها، اندیشهها، و احساسات است. روزگار برای هر آدمی در بعضی مواقع سخت و دشوار میشود، و میتوانداو را بسیار وسوسه کند که تسلیم ترسهای دروغین بشود. ما موانع پیشرویمان را از پیش میدانیم و فکر میکنیم، "هرگز از پسش بر نمیام."
همهی افراد این شانس را دارند که در زندگی بین دو راه با تقاطع پرشمار دست به انتخاب بزنند: ترس یا عشق. راه زندگی در وفور و آزادی از طریق عشق میگذرد. در این پست "روح تان شاد لاپلاس"، ?? دلیل آورده شده است که چرا شما باید همیشه عشق را به ترس ترجیح دهید.
?. شما اغلب اوقات با چیزی برانگیخته میشوید که میتوانید آن را به دست آورید و بخشی از آن باشید. عشق مسیر طبیعی برای سفر به سوی چیزی است که میتوانید بهدست آورید.
اگر از فرصتی که پیشرویتان هست هیجانزده هستید نشان میدهد دریافتهاید چیزی از آن به دست خواهید آورد. این فرصت به دست آوردن چه یک شغل جدید باشد، چه یک شریک تجاری با ارزش باشد، یا یک مکان جدید که خانه بنامیدش، یا یک رابطهی عاشقانه، آن زمان کاملا شناخته خواهد شد که با عشق عمل کنید. از فداکاریها یا قربانیهای لازم برای رسیدن به هدفتان استقبال کنید و هر ترسی را که داشتهاید فراموش کنید.
وینچه لمباردی، مربی فوتبال مشهور به ما یادآوری میکند که برای موفق بودن باید آن نوع کار سخت را بپذیریم که عاشقاش هستیم. او میگوید: " قیمت موفقیت، کار سخت، فداکاری برای کار در دست، و تعیین برندگی یا بازندگی است، ما باید بهترینِ(توان و کار) خودمان را به وظیفهی محوله اختصاص دهیم"
?. اگر حقیقتا عاشق چیزی یا شخصی باشید، به طور مستمر برای رسیدن به موفقیت کار خواهید کرد، و عشق تان به شما انگیزه خواهد داد.
به رغم این که ظاهرا بعضی آدمها همه ی موفقیت ها را یکجا دارند، ولی زندگی برای هیچکس آسان نیست. حقیقت این است هر کس که موفقیت بادوامی را در زندگی ساخته است مجبور بوده است دائما برای آن بجنگد تا به آن برسد. دقیقا همین برای شما صدق میکند. هیچچیز بادوامی به آسانی بهدست نمیآید، و هیچچیز آسانی دوام نخواهد داشت. به عشقتان اجازه دهید خواستههای شما را در مواقع مواجهه با آزمایشهای سخت و شدید تقویت کند و تازه نگه دارد. دکتر مارتین لوترکینگ، روزی اظهار کرد نیاز است برای رسیدن به موفقیت کماکان جمعی کار کنیم. وی گفته است: "پیشرفت انسان نه خودکار و نه بدیهی است، ... هر گامی به سوی هدف عدالت مستلزم قربانی و فداکاری، تحمل شدائد، و مبارزه است؛ مستلزم تقلا و اشتیاق خستگیناپذیر آدمهای فداکار است".
?. عشق مستلزم فداکاری است، و اگر بخواهید برای آنچه عاشقاش هستید فداکاری کنید، آن گاه به صورت نمایی رشد خواهید کرد.
وقتی در زندگی چیزی پیدا میکنیم که عاشقاش میشویم، نیازمند فداکاری است. رویدادها، آدمها، و موقعیتهای عالی که به زندگی ما میآیند بیشتر اوقات نتیجهی فداکاری عامدانه هستند. ما نیاز داریم چیزی را بدهیم تا چیزی باشکوهتر را بگیریم. هنری فورد گفته است: "یکی از بزرگترین اکتشافاتی که یک مرد انجام میدهد، یکی از بزرگترین سورپرایزهایاش، این است که پی می برد میتواند چیزی را انجام دهد که میترسیده است نتواند انجام دهد." اجازه دهید در سفر شما قدرت عشق بر هر ترسی که مدعی است قادر نیستید فداکاری لازم را انجام دهید غلبه کند.
?. وقتی کاری باابهت را شروع میکنید، به این دلیل است که "عاشق" پروژهتان شده اید. این ذهنیت را سرلوحهی همهی اعمالتان قرار دهید.
مغز ما قدرتی باورنکردنی دارد که وقتی تقلا میکنیم برای چیزی که عاشقاش هستیم موفق باشیم بیدار و زنده است. وقتی برای رسیدن به چیزی که واقعا خواستهتان هست متعهد باشید، کارها بسیار آسانتر خواهد شد- و عملا یک کار پیشپا افتاده میشوند.
اهداف شما به دلیلی وجود دارند. آنها به عشق شدید و آتشین به کارتان انگیزه میدهند. نویسندهی مشهور جک کنفیلد میگوید: "آدمهای موفق در زندگی صرف نظر از این که در اطراف شان چه می گذرد تمرکزی مثبت دارند. آنها روی موفقیت گذشتهشان متمرکز هستند تا شکستهای گذشتهشان، آنها هم چنین روی گامهای عملی بعدی متمرکز هستند که نیاز دارند برای نزدیکتر شدن به تحقق اهدافشان بردارند و نه همه ی رنج و محنتی را که زندگی به آنها نشان داده است." این حقیقت که شما "عاشق" هدف یا پروژهتان شده اید گامهای شما را به سوی موفقیت هدایت خواهد کرد.
?. به لحاظ زیستشناسی، مغز انسان به احتمال بیشتری به چیزهای مثبت پاسخ میدهد تا منفی. انتخاب عشق، مغز شما را به طور مثبت هدایت خواهد کرد.
در یک سطح زیستشناسی ساده، مغز شما وقتی میتواند با وضوح و دید بهتری پاسخ دهد که به چیزی مثبت فکر کنید نه منفی. به همین علت است که یک خوی انسانی بنیادین برای گوش دادن به آدمهایی وجود دارد که با ما موافق هستند، تا آدمهایی که کاملا از دیدگاه مخالف صحبت میکنند. یک لحظه درنگ برای بازتاب دادن چگونگی اندیشیدن شما برای اولین بار به پروژهای که عاشق آن هستید مغزتان را روی عمل مثبت متمرکز خواهد کرد.
کنفسیوس دربارهی این عمل مثبت، توصیهای حکیمانه برای مواقعی دارد که شما برای رسیدن به اهدافتان با موانع غیرمنتظره روبه رو میشوید: "وقتی بدیهی است که اهداف تحقق نمییابند، اهداف را اصلاح نکنید، گامهای عمل یا اقدام را اصلاح کنید." بهتر است مسیرتان انعطافپذیر باشد تا تسلیم ترس شوید و کاملا آن را رها کنید.
?. ترس مسیرتان را تیره و ابری میکند، ولی عشق آن را فراخ و روشن میکند.
پذیرفتن ترسهایتان برای یک پروژه یا هدف فقط مانع تواناییتان برای حرکت رو به جلو میشود. تمرکز بر عشق، اگر به قدر کافی وقوع آن برایتان اهمیت داشته باشد، به شما نشان خواهد داد هر چیزی شدنی است. فرانکلین دی. روزولت گفته است، "هیچچیز برای ترسیدن، جز خود ترس وجود ندارد." اجازه ندهید ترس جایی در مسیرتان برای رسیدن به هدف داشته باشد.
?. بدانید ترس یک هیجان است و وقتی احساس میشود که چیزی سهمگینسر راهتان قرار داشته باشد، و بدانید عشق است که به شما اجازه خواهدداد از آن موانع بگذرید.
ترس یک هیجان انسانی طبیعی است، و باید فهمید هر کس بارها در زمانهای متفاوت در زندگی ترسیده است.اگر همواره با ترستان روبهرو شوید شما عادی و سالم هستید. ولی حرکت به رو به جلو زیر سایه و چهرهی عشق نشان میدهد ترس فقط از طریق انتخابهای خودتان می تواند موانع را ایجاد کند. شما ظرفیت دارید وقتی عشق را کنترل میکنید به موانع گذشته نگاه کنید.
بازیگر مشهور بسکتبال، مایکل جوردن، اندیشههایش را دربارهی غلبه بر موانع با ما به اشتراک میگذارد: "اگر تلاش کنید به موفقیت برسید، حتما موانع وجود خواهند داشت. من هم آنها را داشتهام، همه آنها را داشتهاند. ولی موانع نباید شما را متوقف کنند. اگر به سمت یک دیوار میدوید، هرگز برنگردید و تسلیم نشوید. بدانید که چطور از آن بالا بروید، از آن بگذرید، یا آن را خرد کنید."
?. به گفته ی جیم کری، "شما ممکن است برای چیزی که نمی خواهید شکست بخورید، در این صورت به فال نیک بگیرید، ممکن است شانس خوبی برای انجام کاری داشته باشید که عاشق آن هستید."
یکی از دوست داشتنیترین کمدینهای جهان جیم کری یک نکتهی جالب از جنگ بین عشق و ترس میگوید. ترس میتواند شما را به این باور محدود کند که بسیاری از چیزها یا کارها "ناممکن" است. عشق کلیدی است که قفل قفس را باز میکند، و به شما نشان میدهد گیجی و سرگشتگی خوب است، به ویژه وقتی دنبال چیزی می روید که عاشقاش هستید.
?. عشق شما را آزاد میگذارد با اعتماد به نفس و جرات عمل کنید.
عشق نیرویی را به حرکت در خواهد آورد که جرات و اعتماد به نفس را در سفرتان فعال میکند. این دو صفت وقتی با ترس عمل میکنید تجربه نمی شوند یا بروز نمیکنند. حتی هلنکلر که جرات و اعتماد به نفس مثال زدنی داشت، همواره برای این دو صفت تقلا میکرد، و به این نتیجهگیری رسید: "خوشبینی آن باور است که شما را به موفقیت برساند. هیچچیز را نمیتوان بدون امید و اعتماد به نفس انجام داد."
ترس به دنبال قرار دادن حدود روی چیزی است که شما باور دارید میتوانید به آن دست یابید؛ ولی عشق، یادآوریکنندهی صبوری است کهبرای ریسکها اعتماد به نفس می دهد و نیز جرات می دهد به خاطر نیازتان برای رسیدن به نتایج برسید با شکست بجنگید.
??. ترس میگوید، "من نمیتوانم کافی باشم، " عشق میگوید، "من همیشه کافیام".
ترس میکوشد شما را از رشد باز دارد و به شما دروغ بفروشد؛ عشق هر روز به در خانهی شما برخواهد گشت و در میزند تا آن را باز کنید. روانشناس مشهور، آلبرت الیس، به ما یادآوری میکند که "هنر عشق عموما هنر مقاومت است". برای آن چه مدت مدیدی عاشقاش بودهاید مقاومت کنید، آن گاه به موفقیت و سرانجام خواهید رسید.
??. عشق فرصتهای جدید از مشکلات خلق میکند.
حتی با یک طرح تفصیلی دقیق، بعضی اوقات زندگی یک مانع عملی عظیم( یا کِرو بال) به سوی ما پرتاب میکند و ما مجبوریم تحت شرایط کمتر از ایدهآل کاری بکنیم. ترس میکوشد به شما بگوید این پایان کار است؛ ولی عشق، مطمئن و امن از تواناییاش برای یافتن فرصتهای تر و تازه از رویدادهای غیرمنتظره است. خواستن یک چیز با اشتیاق خیلی قوی میتواند ما را در مسیر عشق و موفقیت حفظ کند.
نویسندهی کتاب "موفقیت شخصی"، ناپلئون هیل در دورهی خودش نکات خردمندانهای را با ما به اشتراک گذاشت، او میگوید: "نقطهی شروع همهی موفقیتها میل و خواسته است." اجازه دهید میل به تحصیلات یا شغل فرصتهای جدید برایتان را ایجاد کند که با قدرت تمام، چهرهی دنیا را عوض کنید.
??. عشق از دیگران حمایت میکند و یک جهان زیباتر را با همبستگی خلق میکند.
نهایتا لازم است همهی افراد تقلا کنند با عشق زندگی کنند تا دنیایی زیباتر خلق شود. ترس میکوشد آدمها را از هم جدا کند، و همکاری سودمند و باورنکردنی را به یاس و دلسرد تبدیلکند. ولی عشق نیروی فناناپذیر است که تیمی از افراد بیادعا را خلق میکند که در آن هر شخص به بهترین نحو کار خواهدکرد. سخنران و نویسندهی مشهور جان مکسول به بیان دیگر میگوید: "کار تیمی اجازه میدهد رویاها تحقق یابند." ادامه مطلب ...
فاصله خورشید تا زمین در تابستان چگونه است؟
بیشتر مردم فکر میکنند در تابستان زمین به خورشید نزدیکتر است و از این رو علت گرم و سرد شدن هوا در طول سال را به دور و نزدیک شدن زمین از خورشید نسبت میدهند.
این فرض میتوانست وقتی صحیح باشد که در فصل تابستان تمام قارههای زمین تابستان را تجربه کند. میدانید که وقتی ما در ایران که در نیمکرهی شمالی زمین ساکن هستیم فصل تابستان را سپری میکنیم، مردم نیمکرهی جنوبی زمین مثل ساکنان کشورهای استرالیا و برزیل و آفریقای جنوبی، فصل زمستان را تجربه میکنند و برعکس وقتی زمستان به ایران میرسد آنها طعم گرمای تابستان را میچشند. بنابراین وقتی این پرسش را مطرح میکنیم که «آیا در تابستان زمین به خورشید نزدیکتر است؟» باید مشخص کنیم منظورمان تابستان نیمکرهی شمالی است یا جنوبی!
علت پیدایش فصول بر میگردد به انحراف محور قطبین زمین از راستای قائم که حدود ۲۳/۵ درجه است
نکتهی جالب اینجا است که در حال حاضر زمین در تابستانهای نیمکرهی شمالی از خورشید دورتر و در زمستانهای نیمکرهی شمالی به خورشید نزدیکتر است!! به عبارت دیگر شاید صحیحتر باشد که بگوییم در روزگار ما، وقتی نوبت تابستان نیمکرهی جنوبی زمین میرسد، زمین به خورشید نزدیکتر میشود. مثلاً (سال ۱۳۹۱ هجری خورشیدی) زمین در روز ۱۵ تیر به دورترین فاصله از خورشید رسید و در این حالت ۱۵۲۰۹۲۴۲۵ کیلومتر از خورشید فاصله گرفت. در حالیکه در ۱۳ دی همین سال در نزدیکترین فاصله از خورشید قرار گرفت و در این زمان فاصلهاش به ۱۴۷۰۹۸۱۶۱ کیلومتری از خورشید رسید. پس میبینید آنچه باعث تفاوت فصول میشود ارتباطی با دوری و نزدیکی از خورشید ندارد.
علت پیدایش فصول بر میگردد به انحراف محور قطبین زمین از راستای قائم که حدود ۲۳/۵ درجه است و سبب میشود که در گردش زمین به دور خورشید در طول یک سال، تغییر زاویهای در تابش خورشید نسبت به مناطق مختلف زمین به وجود بیاید. همین موجب به وجود آمدن تفاوت دمایی و تفاوت در میزان بارش باران و نهایتاً دگرگونی فصلها میشود.
سرما نخوردهاید، سینوزیت دارید!
باید گفت سینوزیت مثل سرماخوردگی است، با این تفاوت که سرماخوردگی بعد از یک هفته خوب می شود اما سینوزیت خیر. سرماخوردگی که بعد از پنج تا شش روز به جای بهتر شدن، بدتر شود ممکن است عفونت سینوس را ایجاد کند.
با
اولین سرفه و عطسه فکر می کنید حتما سرما خورده اید. اما چند روز که می گذرد، می
بینید خبری از بهبودی نیست و هنوز بینی تان گرفته و هنوز سرفه می کنید و هنوز
سردرد دارید. خودتان را با عجله به پزشک می رسانید.
پزشک پس از شنیدن شرح حال
شما و معاینه صورت، بینی و پیشانی تان و احتمالا درخواست یک رادیوگرافی از سینوس
ها، به شما بگوید که سینوزیت دارید. معنی ساده اش این است که سینوس های شما عفونی
یا ملتهب شده اند. اما این فقط اندکی از درد و گرفتاری را که در این شرایط تحمل می
کنید، نشان می دهد.
سینوسها شامل حفراتی خالی
در سر هستند که در اثر تجمع مخاط های بدن و عفونی شدن آنها مشکلاتی را ایجاد می
کنند. سینوزیت، به خصوص سینوزیت مزمن از شایع ترین بیماری های دستگاه تنفسی در کل
دنیا است.
باید گفت سینوزیت مثل
سرماخوردگی است، با این تفاوت که سرماخوردگی بعد از یک هفته خوب می شود اما
سینوزیت خیر. سرماخوردگی که بعد از پنج تا شش روز به جای بهتر شدن، بدتر شود ممکن
است عفونت سینوس را ایجاد کند. به این عفونت سینوزیت حاد می گوییم، یعنی بیمار از
قبل هیچ مشکلی نداشته و با یک بار سرماخوردگی شدید دچار سینوزیت شده است. به طور
کلی شمار کمی از سرماخوردگی ها به سینوزیت منجر می شوند.
در چه مواردی باید به وجود
سینوزیت مشکوک شد و به پزشک مراجعه کرد؟
اگر علائم سرماخوردگی بیش
از 10 تا 14 روز طول بکشد یا به تدریج بدتر شود، با سردرد شدید همراه باشد، ورم
صورت یا تغییرات چشمی ظاهر شود، درد صورت بیش از دو تا چهار روز باقی بماند، تب
بالای 38 درجه بیشتر از سه روز ادامه یابد، ترشحات بینی پس از گذشت پنج تا هفت روز
از شروع سرماخوردگی، زرد یا سبزرنگ باشد و بیش از 7 تا 10 روز ادامه یابد، 10 تا
14 روز بعد از برطرف شدن سایر علائم، سرفه همچنان باقی بماند به ویژه اگر خلط دار
باشد، گوش درد (به ویژه یک طرفه) بیش از یک روز باقی بماند، در این صورت بیمار
باید حتما به پزشک مراجعه کند.
این را هم درباره علائم
سینوزیت باید اضافه کرد که اکثر سینوزیت ها عارضه بینی دارند، گرفتگی و آبریزش
بینی، گاهی اوقات فشارهای داخل سینوس و حفره های صورت، سردرد، از دست دادن حس
چشایی و در بیشتر مواقع در اطفال، بوی بد دهان ممکن است از علائم سینوزیت باشد.
در برخی موارد، کاهش حس
بویایی و احساس مزه بد در گلو، همراه با ترشحات چرکی پشت گلو هم وجود دارد و حتی
ممکن است فروبردن ترشحات در کودکان به تهوع و استفراغ منجر شود. اما اگر این علائم
بیش از 12 هفته طول بکشند، یعنی بیمار به رغم داروهایی که استفاده کرده بهبود
نیابد، در این صورت سینوزیت او مزمن شده است.
سینوزیت حاد متناوب چطور
است؟
این هم یکی از انواع دیگر
سینوزیت ها است؛ به این ترتیب که فرد دچار سینوزیت حاد می شود و پس از مصرف دارو
نیز بهبود می یابد، ولی بعد از سه تا چهار ماه، دوباره دچار عفونت سینوس می شود که
درمان این نوع سینوزیت از انواع دیگر آن مشکل تر است.
سردردهای سینوزیتی است یا
میگرنی؟
اکثر سینوزیت ها سردرد
ایجاد نمی کنند و سردردهای سینوسی، همان هایی که مردم اغلب به این نام از آنها یاد
می کنند، اغلب میگرن یا سردردهای غیرسینوسی است و با آنتی بیوتیک هم بهبود نمی
یابد. به خصوص سینوزیت مزمن اصلا سردرد ندارد. در سینوزیت حاد نیز اغلب، گونه های
فرد دردناک می شود تا سر او. این سردردها به راحتی با مسکن و با استراحت خوب می
شوند و اصلا عفونی نیستند.
سینوزیت به لوزه سوم هم
ربط دارد؟
همان طور که سینوزیت سبب
گرفتگی و ترشحات بینی می شود، لوزه سوم هم علائم مشابهی را نشان می دهد. در بسیاری
از کودکان این دو مورد را به سختی می توان از هم تمییز داد، اما معاینه دقیق پزشک
می تواند علت اصلی را مشخص کند.
لوزه
سوم با متوقف کردن خروج ترشحات از پشت بینی، فرد را دچار سینوزیت می کند. در
سینوزیت نیز خروج ترشحات چرکی از پشت بینی موجب تحریک لوزه سوم و ورم آن می شود.
چند درصد از سینوزیت های
مزمن به جراحی نیاز دارند؟
درمان این بیماری معمولا
طبی است. یعنی ترجیح بر این است، کسانی که سینوزیت دارند جراحی نشوند، مگر آنکه
معالجات دارویی آنها جواب ندهد. به طور متوسط کمتر از یک درصد افرادی که سینوزیت
دارند و به پزشک مراجعه می کنند به جراحی نیاز پیدا خواهند کرد. یعنی درمان دارویی
در اولویت است.
برای کودکان سینوزیتی هم
جراحی صورت می گیرد؟
در سال های گذشته برای
کودکان زیر 10 سال عمل جراحی انجام می شد، ولی امروزه به دلیل خطرات، عوارض و سخت
بودن عمل جراحی روی کودکان، سعی بر این است که جراحی انجام نشود.
در افراد زیر 10 سال که
سینوزیت دارند، اغلب مشکل لوزه سوم وجود دارد که اگر این لوزه جراحی شود، بهتر از
جراحی سینوس است، ولی اگر فرد تا سن 15 سالگی بهبود نیافت، آن وقت اقدام به جراحی
سینوس می شود.
توصیه های قبل و بعد از
جراحی چیست؟
هم قبل و هم بعد از جراحی
فرد باید از مواد آلرژی زا از جمله آلودگی هوا دوری کند، همچنین رطوبت منزل باید
بین 30 تا 40 باشد، به خصوص در فصل زمستان. آب بدن نیز باید به میزان کافی باشد،
در غیر این صورت خلط درون بینی غلیظ و خشک می شود و راه سینوس ها را می بندد.
کسانی که جراحی نمی کنند نیز از طریق آنتی بیوتیک درمان می شوند. شست و شوی بینی با سرم فیزیولوژی یا آب نمک، دو تا سه بار در روز نیز برای این بیماران بسیار کمک کننده است.