چشماندازهای دستنیافتنی رابرت مرتون – جامعهشناس – نظریهای در مورد هدف و وسیله دارد، طبق نظریه او وقتی بین هدف و وسیله فاصله میافتد، احتمال وقوع جرم افزایش مییابد. در واقع نرسیدن به اهداف، یکی از دلایل جرمزایی است و افراد را وادار به انجام بزه و ارتکاب جرم میکند. سه جوانی که برای رسیدن به ثروت، پسری 11ساله را ربودهاند از مصادیق این نظریه هستند. البته نرسیدن به هدف یکی از عواملی است که در مورد این سه جوان وجود دارد، دو نفر از این افراد بیکار بودند و نفر سوم هم کارگر ساده بوده که میتوان خود این مساله را بهعنوان یکی از دلایل اصلی ارتکاب جرم از سوی آنها مورد بررسی قرار داد.
بیکاری از یک طرف و از طرف دیگر پول و ثروت بهعنوان چشماندازی که برای آنها دور از ذهن بوده، آنان را به سمت جرم سوق داده است. در واقع این سه جوان به خاطر وضع موجود و نداشتن درآمد و ناتوانی در کسب ثروت چنین رفتاری را مرتکب شدهاند. این رفتار همچنین به مادیشدن جامعه بازمیگردد، طبق تئوری پیتیریم سوروکین و باتوجه به مشخصههایی که او در تئوری خود گفته است، جامعه ایران به سوی ذهنیتی مادی و حسی پیش میرود. وقتی اوضاع به سمت مادیات و پول و کسب درآمد پیش برود، معنویات کمرنگ میشود و جنبههای شهودی از بین میرود و جنبههای عقلی ضعیف میشود.
سوروکین کسب درآمد و پول را مبنای مهم آسیبها میداند، چون در شرایط مورد اشاره او، ذهنیت حاکم بر جامعه کسب ثروت است، در نتیجه افراد ممکن است دست به هر کاری بزنند تا به پول برسند. این درحالی است که برخی افراد نمیتوانند از شیوههای قانونی و مشروع این کار را انجام دهند. بنابراین برای داشتن آینده بهتر و رسیدن به اهداف و چشماندازهای بزرگ، مرتکب جرایم مختلف میشوند و بهعنوان مثال مانند متهمان پرونده مورد بحث برای رسیدن به پول بچهدزدی میکنند. البته سریال، فیلمهای ویدیویی، ماهوارهها یا حتی فیلمهایی که از صداوسیما پخش میشود را نیز میتوان به عنوان یکی دیگر از دلایل چنین رفتاری مورد بررسی قرار داد. ممکن است همین سریالها و فیلمها عاملی برای تحریک افراد برای بچهدزدی باشد. وقتی افراد جامعه از طریق سینمای هالیوود که در حال گسترش است به وفور چنین چیزهایی را میبینند چطور میتوان انتظار داشت از آن الگوبرداری نکنند. باتوجه به نوع سریالها و تئوری مرتون میتوان گفت سریال و فیلمهایی که افراد میبینند، چشمانداز آنها را تغییر میدهد و این درحالی است که پیش از این ذهنیت جوانان باتوجه به سیر حرکت جامعه مادی شده است، همچنین این عوامل باعث دورشدن جوانان از ارزشها میشود و هنجارها را برای آنها کمرنگ میکند. البته در نگاه دقیقتر باید خانواده این متهمان را نیز مورد بررسی قرار داد. میتوان گفت به احتمال قوی این افراد از خانوادهای سالم نبودهاند و اگر سرپرست دارند، بدسرپرست هستند و میزان تحصیلات والدین کم است. همچنین محل زندگی و دوستان آنها نیز در ارتکاب این جرم بیتاثیر نبوده، البته راحتی و کسب بیمشقت پول با این شیوه نیز یکی از دلایلی است که این افراد را به این سمت سوق داده است.
بنابراین در جمعبندی باید گفت ناتوانی در رسیدن به هدف این افراد را مستاصل کرده و از سوی دیگر آنها تحتتاثیر فیلمهای مختلف بودهاند، در این شرایط حتی فیلمهایی با پایان بد برای مجرمان هم در آنها تاثیری نداشته چرا که ادراک فرد به خاطر ناتوانی در رسیدن به اهدافش از کار افتاده است و در مفهوم عام این افراد به سیم آخر میزنند تا جایی که معنویات و ترس از زندان هم نمیتواند آنها را از اسیر شدن در افکار بزهکارانه دور کند، بنابراین تصمیم میگیرند با همه ریسک موجود، دست به بچهدزدی بزنند. برای جلوگیری از چنین اتفاقاتی اول باید اشتغال ایجاد کرد تا افراد چشمانداز بهتر را برای خود تصور کنند، با ایجاد اشتغال میتوان شکاف طبقاتی را برطرف و هزینههای زندگی افراد را تامین کرد. در این خصوص به برخی وقایع اقتصادی و حوادث ناگوار نیز میتوان اشاره کرد که ارقام نجومی آن افراد را نسبت به آینده ناامیدتر میکند، وقتی مجموع این عوامل با 15درصد بیکار در جامعه وجود داشته باشد، افراد چگونه میتوانند امیدوار باشند؟ از بین بردن چنین وقایعی در جوامع صنعتی مانند آمریکا و جوامعی که در حال صنعتیشدن هستند مانند ایران کار آسانی نیست و برای هیچ دولتی امکانپذیر نیست. نباید فراموش کرد در حال حاضر ایران جوانترین جامعه جهان را دارد و درصد بالایی از افراد آن زیر 30 سال هستند. این جمعیت شغل و کار میخواهد و هوا و هوسهای مصنوعی و گرانی و تورم هم شرایط منفی را تشدید میکند و چون جوان نمیتواند از راههای مشروع پول به دست بیاورد، دست به جرایم مختلف میزند.
*جامعهشناس و استاد دانشگاه